نایت اسکین

 

 

نایت اسکین
نایت اسکین

تنهايي

نایت اسکین

 

تنهايي

 

تنهايي

 

تنهايي

 

تصاوير 2009 از تنهايي خيلي باحال

 

تصاوير 2009 از تنهايي خيلي باحال

 

تصاوير 2009 از تنهايي خيلي باحال

 

تصاوير 2009 از تنهايي خيلي باحال

 

تصاوير 2009 از تنهايي خيلي باحال

 

تصاوير 2009 از تنهايي خيلي باحال

 

تصاوير 2009 از تنهايي خيلي باحال

 

تصاوير 2009 از تنهايي بسيار جذاب

 

تصاوير 2009 از تنهايي بسيار جذاب

نایت اسکین
نایت اسکین.
نایت اسکین.
نایت اسکین .
نایت اسکین.
نایت اسکین

 


نويسنده : iman



گلبولهای سفیدم فدای باکتری های وجودت

 

 

 


نويسنده : iman


تولد

ساعت 3 شب بود که صدای تلفن، پسری را از خواب بیدار کرد. پشت خط مادرش بود. پسر  با عصبانیت گفت:  چرا این وقت شب مرا از خواب بیدار کردی؟  مادر گفت: 25 سال قبل در همین موقع شب تو مرا از خواب بیدار کردی! فقط خواستم بگویم تولدت مبارک...!  

پسر از این که دل مادرش را شکسته بود تا صبح خوابش نبرد، صبح سراغ مادرش رفت. وقتی داخل خانه شد مادرش را پشت میز تلفن با شمع نیمه سوخته یافت،   ولی مادر دیگر در این دنیا نبود .!


نويسنده : iman


يه مرد ۸۰ ساله ميره پيش دكترش براي چك آپ. دكتر ازش در مورد وضعيت فعليش مي پرسه و پيرمرد با غرور جواب ميده:

هيچوقت به اين خوبي نبودم. تازگيا با يه دختر ۲۵ ساله ازدواج كردم و حالا باردار شده و كم كم داره موقع زايمانش ميرسه. نظرت چيه دكتر؟

دكتر چند لحظه فكر ميكنه و ميگه: خب… بذار يه داستان برات تعريف كنم. من يه نفر رو مي شناسم كه شكارچي ماهريه. اون هيچوقت تابستونا رو براي شكار كردن از دست نميده. يه روز كه مي خواسته بره شكار از بس عجله داشته اشتباهي چترش رو به جاي تفنگش بر ميداره و ميره توي جنگل. همينطور كه ميرفته جلو يهو از پشت درختها يه پلنگ وحشي ظاهر ميشه و مياد به طرفش. شكارچي چتر رو به طرف پلنگ نشونه مي گيره و ….. بنگ! پلنگ كشته ميشه و ميفته روي زمين!

پيرمرد با حيرت ميگه: اين امكان نداره! حتماً يه نفر ديگه پلنگ رو با تير زده!

دكتر يه لبخند ميزنه و ميگه: دقيقاً منظور منم همين بود


نويسنده : iman


یه روزگار بد یه دختر کور بود که پسری رو دوست داشت پسره هم اونو خیلی دوست داشت بعد دختره میگه

 

اگه من بینا بودم اونوقت می فهمیدی که چقدر دوست دارم .بعد ها  یکی پیدا میشه چشماشو می ده به دختره بعد

 

دختره که بینا میشه می بینه دوست پسرش کوره  ترکش می کنه ولی پسره بهش می گه برو ولی خیلی

 

مراقب چشام باش


نويسنده : iman



نایت اسکین

                                اگر می دونستی چقدر تنهام برام اشک می ریخ                                و اگر می دانستی که همیشه اشک می ریزم هرگز تنهام نمی زاشتی

نایت اسکین
قصه نویس هر روز و شبم تویی، آغاز و پایان لبخندم تویی و ای کاش که هیچگاه آغاز                                   قطرات قصه ام نباشی.

نایت اسکین


نويسنده : iman


.

سلامتی هر چی نامرده ! که اگه نبودن مردا معلوم نمیشدن

.


نويسنده : iman


دلِ من

دل من دیگه خطا نکن با غریبه ها وفا نکن

زندگی رو باختی دل من مردمو شناختی دل من


نويسنده : iman